شهروزبراری صیقلانیشکست ها و نگرانی هایت را رها کن،

 

خاطراتت را،

 

نمیگویم دور بریز،اما قاب نکن به دیوار

 

دلت…

 

در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب

 

باشد؛

 

زمین می خوری…

 

زخم بر می داری…

 

کوه درد می شوی …

 

نه از بی مهری کسی دلگیر شو …

 

نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…

 

غبه خاطر آنچه که از تو گرفته شده،

 

دلسرد مباش، تو چه می دانی؟

شاید … روزی … ساعتی … آرزوی

 

نداشتنش را می کردی…

 

تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار …

 

هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعتها

 

بر عکس نفس بکشد …

 

در آینده لبخند بزن…

 

این همان جایی است که باید باشی!

 

هیج کس تو نخواهد شد

 

آرامش سهم توست …