نقد و دلنویس اجتماعی و سیاسی از   روزنویسی های شهروز صیقلانی  ،  

بنظرم جالب اومد و کپی کردم براتون . 👇📙


ستاد از شاگردانش پرسید: دو مرد مهمان من می‌شوند. یکی تمیز و دیگری کثیف. من به آن ها پیشنهاد می‌کنم حمام کنند. شما فکر می‌کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟

شاگردان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!

استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه اگر اهل حمام رفتن بود که کثیف نبود. 

پس چه کسی حمام می کند؟

حالا شاگردان می گویند: تمیزه!

استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد.

و باز پرسید خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟

یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!

استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. 

خوب بالاخره کی حمام می‌گیرد؟

شاگردها با سر درگمی جواب دادند: هر دو !

استاد این بار توضیح می‌دهد : نه، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته، ولی ما چطور می‌توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می‌گویید و هر دفعه هم درست است.


استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: سفسطه !

خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!!


✍🏼 ما با مسئولینی روبرو هستیم که اولین درسی که می‌خوانند درس سفسطه‌گری است.

یکروز شور انتخابات مهم است

یکروز آمار بالای انتخابات مهم است

یکروز می‌گویند انتخابات باید صحیح باشد حتی اگر مشارکت حداقلی باشد.

امروز در نیمه خرداد ، در محتوای پخش اخبار استانی ، برای  بیست و یک مرتبه از اصطلاح _  رای اولی ها   ،   استفاده شد ، و تمام تمرکز گزارش ها و مصاحبه ها و خبر ها‌ معطوف به‌  دعوت از  طیف اندکی با نام -رای اولی ها-  خلاصه شده بود،  به  بکباره  رای اولی ها  و  شور  شوق شان برای‌‌شرکت در اولین تجربه ی مشارکت مدنی و‌ اجتماعی ، سیاسی  ، مورد نیاز و بلکه راهگشای ریزش ارا  شد.   تمامی کاندید ها   ملزم به گفتن جمله ای فرمایشی بودن ،     :   ما میدانیم شما مردم عزیز قصد تحریم انتخابات و  عدم مشارکت دارید     ......

چرا این جمله عینن از جانب تک تک شآن ذکر شد،؟

پاسخ ؛  عادی نمایی ،  ساده انگاری ،  شکستن تابو ها  برای ساده نشان دادن یک مقوله ی معنادار مانند  :  عدم مشارکت و تحریم انتخابات.

✅ آنها قواعد بازی را مشخص می کنند و همیشه برنده هستند و مردم همیشه بازنده هستند.

و عجیب است کسانیکه داستان حیله سفسطه‌گری آنها را نمی‌دانند همیشه حق را به آنها می‌دهند و دیگرانی که نمی‌خواهند فریب سفسطه آنها را بخورند را سرزنش می‌کنند.

شورای نگهبان روحانی را انتخاب و معرفی کرد و مردم هم تایید کردند ولی مردم محکوم شدند.

محکوم شدند که چرا روحانی را انتخاب نمودند .....

همانطوریکه 16 سال پیش شورای نگهبان احمدی‌نژاد را انتخاب و معرفی کرد ولی حالا همین شورای نگهبان احمدی‌نژاد را ردصلاحیت می‌کند و استدلال می‌کند .

بنابراین:

یکروز مهم سادگی زندگی افراد است(تایید احمدی نژاد)

یکروز مهم حال فعلی افراد است(رد احمدی نژاد)

یکروز مهم تعهد و تقوی است.

یک روز مهم داشتن تخصص مرتبط با پست وزرا است.

یکروز مهم تحصیل حوزوی‌است

یکروز مهم مدرک تحصیلی معتبر است.

یکروز مهم ولایتمداری افراد است.

یکروز مهم سن افراد است(حذف رفسنجانی)

یکروز مهم انقلابی بودن است.

یکروز مهم بصیرت افراد است.

یکروز مهم نداشتن فرزندان خارج از کشور است.

یکروز مهم تجربه افراد است 

یکروز مهم جوانی افراد است

یکروز مهم غربگریزی است

یکروز مهم تمایل به شرق و شرقگرایی‌!

✅ هرچه بیشتر بدانیم کمتر فریب می‌خوریم.


     واقعا افسوس میخورم که میبایست چوب نااگاهی و   بی عدالتی و ترس و خودخواهئ و عاز و طمع و مالپرستی  ما  مردمان این جامعه ی مدنی  را  اینگونه  بخوریم ،  افسوس

 ما  مردمی هستیم که تک تک مان  فکر میکنیم که ؛

  همه چیز را  میدانیم.

از  یادگیری واهمه داریم 

   اسیر جهل ،  کم دانشی ،  بی لیاقتی ،  تنبلی   ، دروغ ،  خودخواهی ،  کم منطقی،  و بی عدالتی فردی،  پارتی بازی،  زد و بند های پشت دست و  لاوی گری های غضب ورزانه،  حیله ،  دغل ،  پر ادعا ،  کم تجربه ، و مملو از معیار های  غیر واقع بینانه ایم.  پس  از ماست که بر ماست. 

از خود شخص بنده ، تا  راس  قدرت ، یک کرباسیم.

مثال بنده را در جمع دایره ی اطرافیان و اشنایان  بعنوان فردی  تحصیل کرده میشناسند و بنحوی اچار فرانسه لحظه ی مشکلاتی هستم که  بدلیل تنبلی و بی حوصلگی  هیچ کدامشان به خود زحمت نداده اند تا در زمان  فراغت  چهل مورد مقاله ی روز و سطح اول بین المللی مطالعه کنند،  و بجایش هر لحظه از روزمرگی هایشان  تا به  مشکل بر میخورند  و  حقیقت  تلخ  ناشی از  کم سوادی شان  مانند  پتک بر سرشان میخورد  سریعا  یک  فرمول راهگشا  و  شاه کلید  در استین دارند و  انجاست که با من تماس میگیرند،   مثال :   خانم ایکس با چند مدرک دانشگاهی با من تماس گرفته اند اکنون و میپرسند؛   گوژپشت نوتردام با   ارباب حلقه ها  چه  نقطه ی تلاقی و هم  پیوندی دارند؟ 

از نظر آنکه خانم ایکس ب ب زاده  نویسنده چندین اثر داستانی هستند  ، این  پرسش کمی تا بسیاری عجیب و  تاسف انگیز است ، چون برای یک دانش اموز دبیرستانی اشکار است که تنها نکته ی  مشترک این دو اثر  ،  در  بهره گیری از  ژانر   کمیاب و قرون وسطایی  و ارزنده ای با نام ژانر  گروتسک است     زیرا گوژپشت نتردام  کاملا نماد مطلق این ژانر است و در ارباب حلقه ها نیز  شخصیت فرعی و تاثیر گذار و  مطرود  با  چهره ای خوفناک که بعنوان راهنما و  خیانت کار و با ظاهری  ترحم انگیز و همزمان تنفر انگیز و دوگانه   وجود دارد یکی  بارز ترین مثال های  ژانر گروتسک در ادبیات داستانی محسوب میشود.....  

یا که مثلا روزانه بیش از صد ها بار توسط اطرافیان  از من بعنوان  یک مترجم  بلفطره و میکانیکی استفاده میشود  و هنوزم که هنوزه   برادرم  حاضر نشده  حفظ کند  و بیاموزد   انوس anus  میشود کوته قامت ،  

و یا نهایتن خیلی لطف کند  بگوید؛  کوتوله 

انجاست تازه باید برای بار صدم شرح دهم، کوتوله بار ارزشی منفی داره و  صحیح نیست از واژگانی مثل  کوتوله،  کور ,  لال ،  شل ،  در مکالمات روزمره بهره بگیریم ،  در عوض میتونیم بگیم:    کوته قامت

  ناببنا، یا که از همه منآسب تر :  روشن دل

 و......

بعد از اتمام صحبت هایم  برادرم بی انکه ذره ای توجه کرده  باشد و در حالیکه خیره مانده به تلویزیون  و تخمه  پوست میگیرد سر با  بی توجهی  میپرسد؛

اینایی که گفتی ،  سایز  42 هم داره؟ یا تک سایزه؟ 


(خب چه میتوان گفت ؟) 

از همه بدتر   خود  شخص  بنده ام،  زیرا بواسطه ی کم بودن مطالعات اطرافیانم ،  و  برتری نسبی خودم  با انان ،  گاه از یاد میبرم که  من حتی  در قیاس با  سطح اول بین المللی  ، بسیار   ناچیز و رده پایین محسوب میشوم   زیرا  تسلط بر  زبان انگیسی در سطح جهانی  یک  امتیاز  برشمرده نمیشود بلکه یک  نیاز و از  ملزومات ابتدایی و  اولیه است ،،  در عوض  تسلط بر زبانی مانند  فرانسوی است که  تازه بعنوان یادگیری زبان دوم محسوب میشود،   چون زبان انگلیسی که زبان اول شمرده میشود،  حال  بنده ی پر ادعا و  تنبل و  خودشیفته،  ذره ای از زبان فرانسه  بلد نیستم،  و  همچون  پادشاه  تک چشم در شهر   روشن دلان هستم ،  و تنها خاصیت حقیقی ام  که  انهم ذاتی بود و اکتسابی نیست   این خصیصه است که واقع بین  هستم.   همین و بس......

          التماس  مطالعه